جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم
جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

عبور

خیابان ها را می کاوم

با چشم!

شاید..

شتاب زده

از لای عابران

عبور کنی!!


عبور

برای به دست آوردنت نمی جنگم

به تکدی قلبت هم نمی آیم

دوستت دارم

فارغ از داشتنت

باز شب ماند و من و این عطش خانگی ام

باز هم یاد تو ماند و من و دیوانگی ام

 

اشک در دامنم آویخت که دریا باشم

مثل چشم تو پر از شوق تماشا باشم

 

خواب دیدم که تو می آمدی و دل می رفت

محرم چشم ترم می شدی و دل می رفت :

 

یک نفر مثل پری یک دو نظر آمد و رفت

با نگاهی به دل خسته ام آتش زد و رفت

 

خنده زد کوچه به دنبال تبسم افتاد

باز دنبال جگر گوشه ی مردم افتاد

 

" آخرش هم دل دیوانه نفهمید چه شد

یک شبه یک شبه دیوانه چشمان که شد "

 

تا غزل هست دل غمزده ات مال من است

من به دنبال تو چشم تو به دنبال من است

 

" آی تو تو که فریب من و چشمان منی

تو که گندم تو که حوا تو که شیطان منی

 

تو که ویران من بی خبر از خود شده ای

تو که دیوانه ی دیوانه تر از خود شده ای "

 

در نگاه تو که پیوند زد اندوه مرا

چه کسی گل شد و لبخند زد اندوه مرا ؟

 

ای دلت پولک گلنار ؛ سپیدار قدت

چه کسی اشک مرا دوخته بر چارقدت ؟

کیستی که من اینگونه به اعتماد

            نام خود را
                                          با تو می گویم

نان شادی ام را با تو قسمت می کنم

            به کنارت می نشینم و

               بر زانوی تو اینچنین به خواب می روم

کیستی که من این گونه به جد

در دیار رویاهای خویش با تو

                        درنگ می کنم!

خیلی حالش خراب بود
از زمین و زمان بریده بود
رفتم تو زندگیش ...
خیلی طول نکشید که حالش خوب شد
تشکر کرد و رفت...!!