-
[ بدون عنوان ]
1391/08/04 11:38
قصه اصحاب کهف شوخی ست اینجا یک روزکه بخوابی همه تورا از یاد خواهند برد
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/04 11:36
ناگهان دیدم سرم آتش گرفت سوختم ، خاکسترم آتش گرفت چشم وا کردم ، سکوتم آب شد چشم بستم ، بسترم آتش گرفت در زدم ، کس این قفس را وا نکرد پر زدم ، بال و پرم آتش گرفت از سرم خواب زمستانی پرید آب در چشم ترم آتش گرفت حرفی از نام تو آمد بر زبان دستهایم ، دفترم آتش گرفت
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/04 11:34
و چشمان ات راز ِ آتش است. و عشق ات پیروزی ِ آدمی ست هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد . و آغوش ات اندک جایی برای زیستن اندک جایی برای مردن و گریز ِ شهر که با هزار انگشت به وقاحت پاکی ِ آسمان را متهم می کند .
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/04 11:32
اما با این همه تقصیر من نبود که با این همه... با این همه امید قبولی در امتحان سادهْ تو رد شدم اصلاً نه تو ، نه من! تقصیر هیچ کس نیست از خوبی تو بود که من بد شدم!
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/04 11:32
...«هی فلانی ! زندگی شاید همین باشد ؟ یک فریب ساده و کوچک . آن هم از دست ِ عزیزی که تو دنیا را جز برای او و جر با او نمی خواهی . من گمانم زندگی باید همین باشد .
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/04 11:31
نگه دگر به سوی من چه می کنی ؟ چو در بر رقیب من نشسته ای به حیرتم که بعد از آن فریب ها تو هم پی فریب من نشسته ای به چشم خویش دیدم آن شب ای خدا که جام خود به جام دیگری زدی چو فال حافظ آن میانه باز شد تو فال خود به نام دیگری زدی برو ... برو ... به سوی او ، مرا چه غم تو آفتابی ... او زمین ... من آسمان بر او بتاب زآنکه من...
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/04 11:22
حوا که بغض کند حتی اگر خدا سیب هم بیاورد تنها آغوش آدم آرامش می کند!!!
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/04 11:20
د یـــــگــــــــر بــــــس اســــتــــــــــ دیگر یس است تو بردی و من...... من باختم. تو قرار از این دل من برده ای و من دل به آن همه زیبایی تو باخته ام دیگر بس است این همه دلبری عزیزکم
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/03 23:58
دوست دارمش ... مثل دانه ای که نور را مثل مزرعی که باد را مثل زورقی که موج را یا پرنده ای که اوج را دوست دارمش ...
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/03 23:57
اگه یه وقت تنها شدی اینو بدون که خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/03 23:52
دیشب که باران آمد خواستم سراغت را بگیرم اما....... خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم،باز زیر چتر دیگرانی
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/03 23:45
گریه چرا ؟ فتح را آرزو کنید (استقن گرین) گذشت زمان آدمی را پیر نمیسازد ,بلکه ترک آرمانها و آمال مطلوبهاست که ما را فرتوت و افتاده میکند (ژنرال دوگلاس مک آرتور ) تو خالی ترین ظرفها ، بلند ترین صداها را میدهند...
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/03 23:44
الماس حاصل فشار بیش از حد است , فشار کمتر بلور و کمتر از آن زغال سنگ را پدید می آورد , اگر باز هم فشار کمتر شود , حاصل چیزی جز سنگواره برگها و زنگار ساده نخواهد بود , فشار می تواند شما را به موجودی ارزشمند بدل کند , موجودی شگفت انگیز , زیبا و بسیار محکم . ( مایا آنجلو )
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/03 23:43
هیچ چیز در زندگی شیرین تر از این نیست که کسی انسان را دوست بدارد. من در زندگانی خود هر وقت فهمیده ام که مورد محبت کسی هستم, مثل این بوده است که دست خداوند را بر شانه خویش احساس کرده ام . چارلز مورگان
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/03 23:43
مهم نیست که چقدر منزوی هستید و چه مایه احساس تنهایی می کنید، اگر کار خود را حقیقتاً و خودآگاهانه انجام دهید، یاران ناشناخته می آیند و شما را طلب می کنند. میگوئل سرانوی
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/03 23:40
کسانی هستند که آرزوی دوستی من و تو را دارند آرزوی اینکه کسی را داشته باشند برای نشستن در کنارش برای گوش دادن قصه هایش..."کامبریا"
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/03 23:32
افلاطون میگه : اگه نتونی کسی رو فراموش کنی , بدون هرگز از یادش نرفتی .... تقدیم به تو که فراموش کردنت مثل ندیدنت دشواره
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/03 23:26
باچه فریادی بگویم قلب من درگیرتوست
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/03 23:24
نخستین متهم تاریخ کسی است که نداند قلب چه کسی برایش می تپد*_*
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/03 23:10
درمانده ای به ظلمت اندیشه های تلخ خواب از تو در گریز و تو از خواب در گریز یاد منت نشسته برابر - پریده رنگ - با خویشتن - به خلوت دل - می کنی ستیز
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/03 23:06
خدای خوبی بودی ، تا قبل از اینکه بزرگ شوم...
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/03 23:06
نمی دانم کجاست و چگــونه می گذرد... چند وقتیست از "حالم" بی خبرم !
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/03 23:06
آدمی که غرق شود قطعا می میرد چه در دریا چه در رویا...
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/03 23:05
خورشید هم خیانت میکند این روزها صبح ها دیرتر مى آید و عصرها زود مى رود!
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/03 23:05
مدتهاست نه به آمدن کسی دلخوشم نه از رفتن کسی دلگیر...
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/03 23:04
مرگ انسان زمانی است که : نه شب بهانه ای برای خوابیدن دارد ... و نه صبح دلیلی برای بیدار شدن ...
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/03 23:04
چه انتظار عجیبی نشسته در دل ما، همیشه منتظریم و کسی نمی آید...
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/03 23:04
تلخی این روزهایم را ببخشید… دیگر قندی در دلم آب نمیشود…
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/03 23:03
می گویند فردا بهتر خواهد شد... مگر امروز فردای دیروز نیست ؟؟!!
-
[ بدون عنوان ]
1391/08/03 22:55
تڪیـﮧ گـآهَمـ بآش ! میخـوآهَمـ سَنگـینی نِگـآهـ ایـن مَرבمِـ حَسـوב شَهـر رـآ تـو هـَمـ حـِسـ کنـی ... ایـن مَرבمـ نمیتَـوآننـَב ببیننَـב בستـ هآیِمـآن تـآ این اَنـدآزهـ بِہمـ می آینـב ...!!!