همیشه یک ذره حقیقت پشت هر"فقط یه شوخی بود" هست.
یک کم کنجکاوی پشت "همین طوری پرسیدم" هست.
قدری احساسات پشت "به من چه اصلا" هست.
مقداری خرد پشت "چه میدونم" هست.
و اندکی درد پشت "اشکالی نداره" هست.
◄
ایـטּ روزهـایـم بــ تـظـاهر مـے گـذرد
◄ تـظـاهـر بــ بـے تـفـاوتـے
◄ بــ بـے خـیــالـے
◄ بــ شــادے
◄ بــ ایـنـکـہ مـہــم نـیـستــــ
◄ امـا (!)
◄ چـ سخـتــ مـے کـاهـد از " جـانــــم " ایـــטּ نـمـایـش . . .
من میخواهم باور کنم که تو
یک آدم هرزه و کثیف هستی!
تو میخواهی باور کنی که من
همان نیمهی گمشدهی تو هستم!
نه تو هرزه و کثیفی
و نه من نیمهی گمشدهی تو
فقـــط
من و تو ربطی به هم نداریم
همین!