جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

دِلَـمـ مے خَوآهَـد


صورتَتـــ ته ریشـ داشته باشد

 

تا من بهـــــآنـﮧ داشته باشم

برای بــــوسیدَטּِ لب هایت

من که نقاشى ام تعریفى ندارد !

لااقل خودت ؛

راهت را بکش ....

و برو ... !!

میکوشم غم هایم را غرق کنم اما

بی شرف ها یاد گرفته اند شنا کنند..

به تو که فکر میکنم

بی اختیار

به حماقت خود لبخند میزنم

سیاه لشکری بودم

در عشق تو

و فکر میکردم بازیگر نقش اولم

افسوس...

نمیگذاشتم

 

به آسانی دلم را ببری

 

اگر میدانستم

 

 

بعد از تو

 

زندگی

 

چقدر

 

دل

 

میخواهد...