جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

  بودن با کسی که دوستش نداری و نبودن باکسی که دوستش داری هر

دو رنج است.پس اگر همچون خود نیافتی مانند

 خدا تنها باش.(کوروش کبیر)

اقیانوس هم که باشمــــ

بـــے تو


آرام نیستمــــ


باور کنــــ

نمی دانم

دل من نازک است

یاچشمان تو تیز

هرگاه نگاه به تو می دوزم

بنددلم پاره می شود

دو چشمت چون دو فانوس است ،

 بیا روشنگر و فانوس راهم باش

که شب تاریک ومن

با مهربانی های دستت الفتی دارم ....

گاهی نیاز است

دکتر به جای یک مشت قرص

برایت فریاد تجویز کند !!!