جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

وقتی مرا بغل میکنی

چنان جاذبه ی آغوشت

به جاذبه ی زمین غلبه میکند

که روحم به پرواز در می آید...

من دیوانه نیستم
فقط کمی تنهایمهمین!
چرا نگاه می کنی؟تنها ندیده ای؟به من نخند....

من هم روزگاری عزیزدل کسی بودم

چقـــدر بگویم قرص آرامم نـمی کند؟!!

آغــــــوش تو

آرامش بخش من است...

بـــــــــی خـــیالِ هـَــر چــِـه زِمِســــتان اســت

و بـــَرف است . .

و سـَـــرمـــا

تـَـمــام پنَـــجــِــره هـــا را بـــاز گـــُـذاشـــته ام !

تــا شـــایـــَد بـــاد

بـــویِ پیــــراهـَـنـَـت را بیــــاوَرد

تمام ِ دنیا در آغوشت خلاصه شده است !

کودکانه

پناه می برم ...

به خلاصه ی دنیــــــــا !