هــنوز از روی عینکم
پـاک نـکـرده ام
و تـه کـفـش هـایـم
حـضـور دارد !
مـن هـنـوز
خـوابـهـای سـفـیـد مـی بـیـنـم
مـی دانـم
نـبـایـد عـاشـقـت مـی شـدم !
قدیمی میگذارم !
نگاهی به ساعت ،
و آهی از حسرت
تو نیستی ،
سیمین کردجزی
خیابان ها از ماهیت می افتند
رسیدنی در کار نیست
من شانه به شانه مقصدم قدم میزنم
دلـــــــــــــم
اصلا تمام قرص ها جز
تـــــــــــــو
ضرر دارند.
وسوسه شیطان نبود
به قداست چادرت قسم
حس قنوت نمازهایم بود