جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

می دانی ... !؟

می دانی ... !؟ به رویت نیاوردم ... !
از همان زمانی که جای " تو " به " من " گفتی : " شما "
فهمیدم
پای " او " در میان است ...


اینجا در دنیای من گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند

  دیگر گوسفند نمی درند
  به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند...

خدایا

دلم آغوش میخواهد

که نه زن باشد

و نه مرد

خدایا

زمین نمی آیی ...


خــــבایا همـﮧ از تــو مے خواهنــב بـــבهے
امــا مــטּ از تـــو مے خواهمـــ بگیــرے
خـــُــבایــا ایــטּ همـــﮧ حس בلتـَنگے را از مـטּ بگیـــر

سخــــت تریـن کار دنـیا

سخــــت تریـن کار دنـیا

بی محــلی کـردن به کســیه که

با تمـــام وجـــود دوســش داری .....!!!!