جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

چرا ساکت نمیشوی...؟!

صدای نفس هایت در آغوش او

از این دور هم آزارم میدهد...

لعنتی...

آرامتر نفس نفس بزن.

گـاهی سکـــــــوت می آموزد بـودن ،همـیشه در فریاد نـیـست !

یـعـنی بـاشد یا نباشد ، دوستـش داشتـه باشی . . .


دلتـنگ شـــــــــــوی! چه دور باشـــــــــــــد چه نـــزدیک . . . ...


اسطــــوره شــــــدن ، یـعـنی در عین رفـتن ، بمانی !


گاهی به خاطرش ماندن را تحمل کن رفتن از دست همه بر می آید . .


 آتــش روشـــن کردم و قصد دارم تــا وقتی خـــاموش نشده تـــورا

دعـــــــا کنم میــدانم به آنچه میــخواهی میرسی چون هر دفـــعه یــک

هیــزم به آتـــش اضافه میکنم...

  بودن با کسی که دوستش نداری و نبودن باکسی که دوستش داری هر

دو رنج است.پس اگر همچون خود نیافتی مانند

 خدا تنها باش.(کوروش کبیر)

اقیانوس هم که باشمــــ

بـــے تو


آرام نیستمــــ


باور کنــــ