جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

لعنت به تو ای "دل"

که همیشه جائی جا می مانی

که تو را نمی خواهند...!!

حــــــــوصله خواندن نــــدارم

حــــــــوصله نوشتن هــــم ندارم

این هـــــمه دلـــتنگی

...


دیــــگر نه با خـــواندن کـــم میشود , نه نـــــوشتن

دلــــم لـــــمس آغوشــــــت را میخواهد

فقط همـــــــین.

بی شک آغوش توووووووووو

 

از عجایب دنیاست

 

واردش که می شوم زمان بی معنا

  

می شود.

 

 هیچ بعدی ندارد. 

 

بی آنکه نفس بکشم ،

  

روحم تازه می شو د.

دِلَـمـ مے خَوآهَـد


صورتَتـــ ته ریشـ داشته باشد

 

تا من بهـــــآنـﮧ داشته باشم

برای بــــوسیدَטּِ لب هایت

من که نقاشى ام تعریفى ندارد !

لااقل خودت ؛

راهت را بکش ....

و برو ... !!