جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

یه دریاتصور کن بدون آب باشه

یه انسان تصورکن غمگین باشه

یه شب تصورکن بدون خواب باشی

یه بهارتصورکن بدون گل باشه

یدونه ام من تصورکن بدون تو

نه هوا خراب است ، نه حواسم پرت است و نه کسی دلم را شکسته !

فقط

کمی از من هوای کمی از “تو” را دارد . . .

همیشه سخت ترین نقش نمایش

به بهترین بازیگر تعلق دارد

شاکی سختی های دنیا نباش

شاید تو بهترین بازیگر خدا باشی . . .

قهوه ، بادام ، شکلات

همه تلخی ها را چشیده ام ، هیچکدام قدر نبودنت تلخ نبودند . . .

بغض کرده ام ، این بغض لعنتی با هیچ چیز نمی شکند !

جز با صدای تو ، صدایت را می خواهم

هستی ؟