جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

کسی بیاید پادرمیانی کند و

بگوید

جز خودم

پای کسی درمیان نیست …

کــاش مَن دیگــَری بودم…

مــی نشستمــ روبِـروی خـودَم

ســر تــا پـــا گــوش مـی شدَم…

تــا ببینَم حـَرفـــ حسابَم

” چیست “؟؟؟

آنگاه که عشقت را در آغوش می کشی؛
نگران من نباش.
تو که نباشی
مرا مرگ در آغوش گرفته است...

حس خوبیه...
به خودت میای می بینی،
به کسی که رهات کرده و بدجور بهت ظلم کرده..
دیگه نه نیازی داری..
نه احساسی........
ولی اون...
داره از بی تو بودن میمیره.......

بفهـــــــــــم لعنتی !
دارد نــــاز "تــــــــــــــــــو" را میکشد..

مردی که از "غـــــــــــــــرور"

خورشـــــید هم به گـرد پایش نمی رسد