جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

آدم چه صبــــورانه بعضی دردها را تحمل میکند

بی آنکه بداند حـــق است یا ستــــم

اشکی که هنگام شکست می ریزیم

عرقیست که هنگام تلاش نریخته ایم...

 

خــــدایا

دلم هوس یک نماز دو نفره کرده است ...

فقط من باشم و تو 


به محض آرام شدن دریای افکار،کشتی های نجات ازراه می رسند.

شاه مردان علی (ع)

پشت ســــرم حرف بود

حدیــث شد

میترســــم آیه شود

سوره اش کنند به جعـــــــــل

بعد تفسیـــرم کنند این جماعت نـا اهـــل...