جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

عاقبت دستم به دامانت رسید

روح من خود را در آغوش تو دید

 

عاقبت صبرم جوابی خوش گرفت

این سر شوریده ام آری به سامانش رسید

 

شادی و رقص طرب شد کار من

مرحبا جانم با جانانش رسید

 

روزگارم خوش شد و مهرش دلم را کرده پر

مهر افزون گشته و صوفی به قارونش رسید

 

                               ساز و سورنا سر دهید  ای مطربان غوغا کنید

                               این دل پوسیده ام آری به دلدارش رسید

یا رب

یا رب از جام خودت شهد به کامش برسان

آنچه کاندر نظر اوست به آنش برسان

همه عمر دعا می کنم او خوش باشد
 
آیت الکرسی ما را تو به جانش برسان

من نمی بینمش او را، تو مرا لطفی کن 
گرچه او نیست به یادم، تو سلامش برسان

آرزویم همه آنست، هوادارش باش 
هرکه آزار رساندش، تو زیانش برسان

دل ما زنده به عشق است اگر هم پیر است 
عشق خود را به دل سبز و جوانش برسان

همه سرمایه ام عشق است، خودت می دانی 
هرکه دارایی اش این نیست، کلانش برسان