جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

خورشید هم خیانت میکند


این روزها صبح ها دیرتر مى آید

و عصرها زود مى رود!

مدتهاست نه به آمدن کسی دلخوشم نه از رفتن کسی دلگیر...


مرگ انسان زمانی است که :


نه شب بهانه ای برای خوابیدن دارد ...


و نه صبح دلیلی برای بیدار شدن ...

چه انتظار عجیبی نشسته در دل ما،


همیشه منتظریم و کسی نمی آید...



تلخی این روزهایم را ببخشید…


دیگر قندی در دلم آب نمیشود…