جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

نه صدایش را نازک می کرد... و نه دستانش را "آردی"...
از کجا باید به "گرگ" بودنش شک میکردم؟!!

غمگینــم...

مثه عکسـی در اعلامیــــه ی ترحیـــــم !

کـــه "لـــبخنــدش" ..

دیگــران را "مـی گــریـانـد" ...!

گرگ هم که باشی

عاشق بره ای خواهی شد

که تو را به علف خوردن وا می دارد

و رسالت عشق این است

شدنِ آنچه نیستی !

اگه خدا بودم.........

*من اگه خـــــــــــــــــــــدا بودم ...*
* یه بار دیگه تمـــــــــــــــوم بنده هام رو میشمردم *
* ببینم که یه وقت یکیشون تنــــــــــــــها نمونده باشه ...*
*و هوای دو نفره ها رو انقدر به رخ تک نفره ها نمی کشیدم!!!!*

من ... یک، دو ، سه گام دورتر از تو ایستاده ام

و آرام... آرام ...

کودکی های گمشده ام را بزرگ میکنم ..!!

تو ، اما، لجوج ، نگاه از من برگرفته ای

و ذره... ذره ؛ خودت را گریه میکنی

.

.


شمعدانی های نگاهم را ، نذر امامزاده کرده ام

اگر ... اگر ... اگر ...

ببینی ام ...!!