-
[ بدون عنوان ]
1391/11/18 01:02
حَســــــرَتــ ـــــ یعنے رو بـﮧ رویــــَــــمـ نِشَستـﮧ اے وَ باز خیســـــےِ چِشمـــانــَـمـ را آن دَستمآلِ خُشکــِ بے اِحسآس پاکــ کُنــَـــد حَســــــرَتــ ـــــ یَعنے شآنـﮧ هایَتــ دوش بـﮧ دوشـَــــــمـ باشَد اَما نَتوانــَــم اَز دِلتَنگے بـﮧ آن پَناه بِبـــــــرَمـ حَســــــرَتــ ـــــ یَعنے تــــ ــــو کـﮧ در...
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/18 00:58
بَعضے وَقتــ هـآ یــِہ اِتّفـآقے می اُفتــِہ کــِه میفَهمے هیچــ وَقتــ ﬤوسِتــ ـــ نَـﬤآشتــِہ وَ ایـטּ هَمــِہ وَقتــ اِشتِبـآهـ فِڪـ ــر می ڪرﬤے اینجور وَقتـآستــ ـڪـِہ اَگــِہ گوشیتــ ـــ زَنگــ بُخورهــ ﬤلِتــ می خوآﬤ مُحڪمــ بِزَنیشــ زَمیــ ـــטּ و اینجورے خوﬤتو خآلــ ـــی ڪنے آخــِہ اینو میـﬤونے ـڪـِہ پُشتــِ...
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/18 00:53
دنـیـای بـی تـــو مـثـل صـبــح ِ بَـہـــاری ِ بـی گـنـجـشـکـــــ نـه ایـنـکـه زیـبــا نـبـاشـد جـذاب نـیـسـتـــــــ
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/18 00:52
قانــعم تــو قــسمتـ من نهـ… مالــ مَــردم بودی، قربان دلم کهـ مال مردم خـُـورنیستـ
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/18 00:49
دورتر که بایستی زیباییت تَمام قَد مینشیند دَر قاب چشمانم ! این وجودٍ سیاه مرا ماهٍ کاملی کم است . . .
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/18 00:46
میدانے... بعضے ها را هرچه بخوانے... خسته نمے شوے...! بعضے ها را هر چه گوش کنے... عادت نمے شوند...! بعضے ها هر چه تکرار شوند... ... باز بکر و دست نخورده اند...! دیده اے...؟ شنیده اے...؟ یک کلام : بعضے ها بینهایت اند
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/17 20:12
از جنگ بدتر هم هست کسی که چیزی ندارد تا برایش بجنگد.....!
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/17 20:11
وقتی کسی در کنارت هست،خوب نگاهش کن به تمام جزئیاتش... به لبخند بین حرف هایش.. به سبک ادای کلماتش، به شیوه ی راه رفتنش،نشستنش.. به چشم هاش خیره شو.. دستهایش را به حافظه ات بسپار... گاهی آدم ها انقد سریع میروند،که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند..
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/13 11:49
اینجـ ـــآ زَمیـــ ن اَســـ ـت زَمیـــ ن گـِرد اَسـ ـت تویـــے کهـَ مَـــــرا دور زَدے فَـــردا بهـِ خودَمـــ خواهـــے رِسید ، حـ ـــالَـ ـتـــ دیدَنـــے اَسـ ـتــــــ...!
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/13 11:47
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/13 00:29
چشمم را به دنیای نگاهت گره زدم تا همچون صیادی عمق نگاهت را صید کنم... اما وقتی به خود آمدم خود را همچون صیدی اسیر در دام نگاهت یافتم که هر چه تلاش در رهایی کردم بیشتر در مرداب عشقت فرو رفتم...
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/13 00:17
قبل از .تو. ، هر توئی ، فقط تو به حساب می آمد من بودم و تنهایی خود در جستجوی .تو. بودم درونِ هر توئی نبودی ، نبودند ..... هنوز هیچکس .تو. نبود ..... از بودنی بعیــــــــــــــــــد آمدی تا مرز حال بعد از .تو. ، .من. شکل گرفت خطوط ِ .من. معنا شد ..... نمی شود که .تو. نباشی .تو. ، تنها دلیلی
-
1
1391/11/13 00:15
آنقدر בرگیر مـَن بوבه اے ڪہ ﺑﻌב از رفتنم تا آפֿرِ عُمر تظاهُر ڪُنے عاشق ڪَسانِ دیگرے تظاهُر ڪُنے... عاشقانہ ڪنارشان مےخـﻮابے... تظاهُر ڪُنے عاشقِ مـَטּ ﺷבنَت ، اشتباه بوב تظاهُر ڪُنے مَـטּ، لیاقتِ عشقِ تو را نـَבاشتم و بہ دروغ بگویے : مَـטּ دروغ مےگُفتم و... خـُﻮدت مےدانے هیچ ڪُدام از اینہا واقعیّت ﻧבارد تو تا آخـَﺮِ عمر...
-
الان این حالو دارم!!!!!!!!!!!!!
1391/11/13 00:10
" انسان گاهی در اوج تمنا از آن چیزی که بسیار دوست می دارد خود را جدا می سازد! در اوج خواستن نمی خواهد... دوست می دارد ، اما در عین حال می خواهد که دوست نداشته باشد... که فراموش کند ، که همه چیز را بگذارد و برود......."
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/13 00:08
تو یادت نیســـــــــــــــــت... ولی من خوب به خاطر دارم که برای داشــــ ــــــــتن ات، دلـــــــی را به دریا زدم که از آب واهمــــــــــه داشت...
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/13 00:01
درست روبروی هم، درتلاقی نگاه ها ، تمام می کنیم تمام می شود ، همه چیز
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/12 23:51
خـــوشبَختـــی یَعنـــی : از بیـــنِ اون هَمـــهِ دخـــترایِ رَنگیـــن کـَــمونـــی زل بـِــزَنـــی بـِــه مَنـــه خـــاکِســـتَری . .
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/12 23:47
بآنوے هیچـ قـِـصـِـﮧاے نـَـخـوآهـَـمـ بوב . . . جـُـز قـِـصـِـﮧاے ڪﮧ مـَـرב مــَـטּ . . . قــَـهـرِمآטּ همیشـِـگے اَشـ اَستــــ . . .
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/12 23:42
تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم ! من را به من نبودن محکوم نکن ! من همانم که درگیر عشقش بودی ! یادت نمی آید ؟! من همانم ! حتی اگر این روز ها هر دویمان بوی بی تفاوتی بدهیم !
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/12 23:39
خــُـدایـــا ! یــا کـسـی رو بـهـمـون نــَـده یــآ اگــر مــیــدی دیــگــه ازمــون نــگــیــرش !!! آخــه آدمـــا هـــم هــدیـــه شـــون رو پــس نــمــیــگــیــرن تــُــو کــه خــدایــی
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/12 23:35
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی اگر بتونی دیگری را همونطور که هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو کاملا واقعیه.
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/12 23:27
بیا حواسمان را پرتـــــــ کنیم مال هر کس دورتر افتاد عاشق تــر استــــــــ اول مــن حواســـم را بدهـ تا پرتــــــــــــ کنــم.....!!!
-
عاشقت شدم
1391/11/12 00:34
12.00 این پسرایی که همیشه ته ریش دارن ! اینایی که هیچ وقت موهاشون بلند نیست ! اینایی که صداشون مردونست ! اینایی که وقتی ازشون جدا میشی دستات بو عطرشونو میده ! همونایی که وقتی کنارت نشستن بهت اس ام اس میدن دوسِت دارم ! اینایی که وقتی ازت دلخورن باهات حرف نمیزنن دوست داری محکم بغلشون کنی ! اینایی که شبا موقع شب به خیر...
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/12 00:15
اگه نیمه گمشده تو پیدا نکردی زیاد مهم نیست ... درد واقعی از اونجایی شروع میشه که نیمه پیدا شدتو گم کنی ...
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/12 00:10
تنهایی. هیولای بزرگی است که می بلعد یکی یکی اطرافیانم را
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/12 00:09
ته فنجان قهوه ام کف دستم یا پیشانی ام را ببین ! چیزی نمی بینی؟ مثلا خطی حرفی یا چیزی که بتوان “تو” را به “من” نسبت داد ؟ !
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/11 19:50
ﭘـﻳـﺷـﺁﻧـ ﻰ اَﻡ چَــﺳـﺑـﻳـدَטּ ﺑـﮧ ﺳﻳـﻧـﮧ اَﺕ ﺭﺁ ﻣـ ﻰﺧــﻭﺁهَـــﺩ ... ﻣــﻭﻫـــﺁﻳـَــﻡ ﺑـﻭﺋـﻳـدَﻧـَـــت .. وَ چـﺷﻣـهـﺁﻳـَم ﺧـﻳـﺱ ﮐــﺭدَטּ ِ ﭘــﻳـﺭﺁهَــטּ ِ ﻣـَﺭﺩﺁﻧــﮧ اَﺕ ... عَـﺟـَﺏ ﺑـُـﻏـﺽ ِ ﭘـُـﺭ ﺗـَـﻭﻗـُـﻋـ ﻰ ﺩﺁﺭﻡ ﻣـَـــטּ ...
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/11 19:49
نمی دانم نهان از من، چه نیکی کرده ای با” دل ”…؟ که چون غافل شوم از او، دوان سوی تو می آید!!
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/11 17:18
این همه خود را تحقیر نکنید، خداوند پس از ساختن شما به خود تبریک گفت !!!
-
[ بدون عنوان ]
1391/11/11 17:17
خدایا من به عنوان بنده حاجتم را گفتم امیدوارم اگر قرار به برآورده نشدنش هست از حکمت تو باشد تا بی لیاقتی من . . .