-
نمی بخشمت
1393/07/07 22:51
از وبلگ:ع اشقانه های من برای تو
-
[ بدون عنوان ]
1393/06/29 22:16
منو که میذارین تو قبر،بزنین رو شونم و بگین: هی .. سخت گذشت،ولی دیـــــــــدی گـــــــــذشـــــــت،…!!؟
-
[ بدون عنوان ]
1393/06/29 22:14
بخشیدمت امــــا...... بعد از مرگـــم همه چیز را درباره "تــــو" با خــدا خواهم گفت !!!
-
[ بدون عنوان ]
1393/06/29 22:13
سخـــــــــتــی تــنهــایی را وقتـــــی فــــهمیـــدم کــ ــه دیــدم مترسکـــــ بـه کــلاغ میــ ــگویــد: هرچــقدر دوستـــ ــ داری نوکــ بزن فقـــط تنهــام نــذار!!
-
[ بدون عنوان ]
1393/06/29 22:11
هی فلانـــــی ، من زاده ی تنهاییـــــم … خــ ــــدا تــــو را برای “او” نگـــــه دارد …
-
[ بدون عنوان ]
1393/06/29 22:10
یک روز که باران می بارد، یک روز که چترمان دو نفره شده یک روز که همه جا حسابی خیس خیس است ، یک روز که گونه هایت از سرما سرخ سرخ شده ، آرامتر از هر چه تصورش کنی ، آهسته میبوسمت....
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/29 13:23
خدایا... خدایا تا به حال کسى را دوست داشته اى ؟؟ بوسیده اى ؟؟ به اغوش کشیده اى ؟؟ میدانى هم اغوشى یعنى چى؟؟ میدانى وقتى کسى را دوست دارى،حرام حلال ثواب گناه وجود ندارد؟؟ میدانى بهشت یعنى اغوش او ؟؟ خدایا کفر نمیگویم دوستش دارم
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/27 00:23
من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی یا چه کردم که نگه باز به من مینکنی دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست تا ندانند حریفان که تو منظور منی دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی تو همایی و من خسته بیچاره گدای پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی بنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنم ور...
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/27 00:20
عشق ویرانــــگر او در دلــم اردو زده است هرچه من قلب هدف را نزدم، او زده است بیستون بود دلم... عشق چه آورده سرش که به ارگ بــم ویران شده پهلو زده است؟ مــو پریشان به شکار آمــــد و بعد از آن روز مــن پریشانم و او گیره به گیسو زده است دامنش دامنـــه های سبلان است ...چقدر طعم شیرین لبــش طعنه به کندو زده است مثـــل...
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/27 00:12
پنج سالم بود خواهرم مرا در کمد انداخت و در را قفل کرد به او فحش دادم و با خود فکر کردم : او بی رحم ترین خواهر دنیاست ! در تاریکی گریه کردم بیهوش شدم به هوش آمدم سربازان خواهرم را کشته بودند از احسان افشاری
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/27 00:08
به کمال ِ عجز گفتم که به لب رسید جانم! به غرور و ناز گفتی: تو مگر هنوز هستی؟!
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/27 00:07
ما را تو به خاطری همه روز یک روز تو نیز یاد ما کن ... سعدی
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/27 00:07
ساعت دیدار بهوقت قرارهای عاشقانه بود . دیر رسیدی ! هیچ عاشقی ساعتَش را بهوقت گرینویچ تنظیم نمیکند ! رضا کاظمی
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/27 00:05
صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم یا راه نمی دانی یا نامه نمی خوانی
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/27 00:03
منم درختی که برگهایش را ریخت تا تو ماه را از میان شاخه هایش تماشا کنی .
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/27 00:03
بی برو و برگرد دوستت دارمــ ولی تو برگــــــــــــــرد .
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/27 00:02
میش هایم که ته چشم تو آغل دارند همه جا مرتع گرگ است به امید که اند؟ میش هایم که ته چشم تو آغل دارند برگ با ریزش بی وقفه به من میگوید در زمین خوردن عشاق تسلسل دارند هر که در عشق سر از قله برآرد هنر است همه تا دامنه ی کوه تحمل دارند ...!
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/21 20:23
بس کن چه قدر خیره به امواج میشوی ؟ دریا که مثل چشمـ تو زیبا نمیشود .. " ناصر حامدی"
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/21 20:23
برای من همین خوبه ... که با رویات میشینم تو رو از دور می بوسم ... تو رو از دور می بینم برای من همین خوبه ... بگیرم رد دنیاتو ببینم هر کجا میرم ... از اونجا رد شدم با تو همین که حال من خوش نیست ... همین که قلبم آشوبه تو خوش باشی برای من ... همین بد بودنم خوبه به اینکه بغضم از چی بود ... به اینکه تو دلم چی نیست تمام عمر...
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/21 20:15
قـــــوی ترین مـــردان جهان پستچــــی ها هستند ... که نمیدانند چه حجــــم عظیمی از درد و اندوه را با خــــود حمل میکنند ! از آنهــــا قوی تر ... تویـــی ! که میتوانی تنـــــها با چند کلمه کمــــر مرا بشکنی !!
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/21 20:10
جک :همه ی ما در لحظات تنهایی، لحظات دلتنگی، خستگی، نا امیدی، افسردگی، نیاز داریم تا یک نفر عاشقمون باشه! و تو منو داری...
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/21 20:07
حتی قداست گلهای آفتابگردان را لکه دار می کنند چشمانت
-
من دلم لک زده...
1393/05/21 20:07
من دلم لک زده یک بوسه ی بی علت را که بگنجانی میانش ساعتی صحبت را تو همانی که همیشه سر وقت سرپناهی شده ای بارش هر شدت را ماه من قطره ی نوری به وجودم بچشان که دلم مثل شبی اُخت شدست ظلمت را زنگ عشق است بیا تا من و تو، ما بشویم حاضری خط بزنیم خانه ی هر غیبت را؟ گرچه در ماه و کواکب فالمان بد یُمن است می توان بار دگر ساخت ز...
-
فقط تو توانی
1393/05/21 20:06
مرا فقط تو توانی که بهترین باشی و در میان دلم عشق آتشین باشی پلنگی ام که به رغبت به دام می افتد اگر که تو صیادِ در کمین باشی سبب ز خلفت تو از ازل این بود که همسفر من در این زمین باشی همین که تو هستی کنار من کافیست چگونه از تو بخواهم که بیش از این باشی؟ گرفتگی ات موجب نماز آیات است نبینمت که چنین ماه من، غمین باشی خدا...
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/21 20:05
بیزار بیزارم از تمام سه نقطه های ناپدید این حرفهای گم از انحنای دید بیزارم از خودم، دلم، خیال تو قلبی که با وجود تو در سینه ام تپید بیزارم از لب سرخ و چشم مست تو چشمی که در وجود من این عشق را ندید بیزارم از تلف سال های زندگی عمری که غم فروخت و شادیم خرید بیزارم از تمام گذشته، تمام حال بیزارتر من از ماضی بعید بیزارم از...
-
هفتمین ماه فراوانی
1393/05/21 20:02
نمی دانم هنوز شعر مرا با عشق می خوانی؟ و من را چون گذشته، پاره ای از خویش می دانی؟ سکوتم تشنه ی لمس صدای توست به سانِ یک بیابان و امید روز بارانی چه دلگیرم از این "شب بی تو بودن ها" و دلتنگ همان طعم گس شب های آبانی شب یلدا گذشت اما هنوز هم می رنجم از این روزای کوتاه و از این شب های طولانی تمام شب میان خواب...
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/21 19:19
هروقت بین دو انتخاب مردد بودی , شیر یا خط بنداز.. مهم نیست شیر بیفته یا خط ... مهم اینه که اون لحظه ای که سکه داره رو هوا می چرخه , یه دفعه بفهمی دلت بیشتر میخواد شیر بیفته یا خط ... !
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/21 19:18
من ارگ بــم و خشت به خشتم متلاشی تو نقش جهان ، هر وجبت ترمه و کاشی این تاول و تبخال و دهان سوختگیها از آه زیاد است ، نــه از خوردن آشی از تُنگ پریدیم به امید رهایـــی ناکام تقلایی و بیهوده تلاشی یک بار شده بر جگرم زخـــم نکاری ؟ یک بار شده روی لبم بغض نپاشی ؟ هر بار دلم رفت و نگاهی بـه تو کردم بر گونهی سرخابیات...
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/21 19:15
مادر ، خودش هم که نباشد ، مادری اش را برای تو می گذارد عشقش را برایت در لبخند دخترکی در گوشه پیاده رو ، نگرانی اش را برایت در پس داستان پیرمرد راننده ، دعای خیرش را در دستان لرزان پیرزنی که تاخانه همراهیش کردی مادر خودش هم که نباشد ، مادری اش را پیش تو جامیگذارد حتی اگر دستانش از دنیا کوتاه باشد حواست باشد ، او حواسش...
-
[ بدون عنوان ]
1393/05/21 19:14
زیبائی تو زیبائی و زیبائی تو ورد زبان است موهات سیاه است و دو ابروت کمان است چشمان تو گیرنده تر از قهوه ی قاجار خون قجری در رگ تو در جریان است اینجا سر زیبائی تو کنگره برپاست زیبائی تو سوژه ی اجلاس سران است آنقدر مهمی که به یک خنده و اشکت بازارچه ی ارز و طلا در نوسان است در شهر قدم می زنی و پشت سر تو یک مجمع دیوانه و...