-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 19:49
برای قرصــهایم لالایی می خــــوانم،تـا به خواب روند و فراموش نکنند که خــــــــــواب آورند نــــه یــــــــــــاد آو ر...!
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 19:48
فـرض کـن بــه عـکــاس بـگـویــــــــم : تـارهـای سـپـیــــــد را سـیــاه کـنـــــــد..... و چـیـــــن و چـروک هـا را مـاسـت مـالـــــــی... و حـتـی از آن خـنـده هـا کـه دوسـت داری بـرایـم بـکـارد، بـاز هـم از نـگـاهـــــــــم پـیـداسـت چـقــــدر ... بـه نــبـــودنـــت خـیـره مـــانــــــده ام...
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 19:47
آدمهای کنارم مثل جمعه می مانند !!! معلوم نمیکند "فرد"هستند یا "زوج ... پر از ابهامند ...
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 19:47
قــــدر لـحـظـه ها را بـــدان ! زمـــانـی مـی رســد کــه تــــو دیـــگـر قــــادر نـــیستی بــگـویـی : " جــــبـــران مــی کـــنم " . . !
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 19:46
این شعـــر ها را باید گذاشـــت درِ کــــوزه ؛ و آبــشان را خــورد ... وقــتی هنــوز عـــرضه ندارنـد ، تــــــــو را عــاشق کـــنند .
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 19:34
تو را از دور میبینم که میآیی تو را از دور میبینم که میخندی تو را از دور میبینم که میخندی و میآیی نگاهم باز حیران تو خواهد ماند سراپا چشم خواهم شد تو را در بازوان خویش خواهم دید سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم شست برایت شعر خواهم خواند تبسم های شیرین تو را ، با بوسه...
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 19:32
همه گویند که : تو عاشق اویی گر چه دانم همه کس عاشق اویند لیک می ترسم ، یارب نکند راست بگویند ؟
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 19:31
این چهارصد و هفتاد و پنجمین کتابی ست که می خوانم تا شاید کسی ،جایی چیزی از معمای نهفته در نگاهت گفته باشد !
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 19:30
تسبیح نیستم اما نفسم را به شماره انداخته است شوق دستهای تو
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 19:30
من از تو سبز می شوم و تو از من به هم که گره بخوریـــــم بختمان باز می شود و خوشبختی قسمتمان
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 19:28
نگران نباش نمی شود دوستت نداشت لجم هم که بگیرد از دستت دفترچه ی خاطراتم پر از فحش های عاشقانه میشود!!!…
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 19:26
یادت که می افتم ، از شوق دهان چشمانم آب می افتد !
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 16:18
من اگر بمیرم او شاید گریه کند اما او اگر گریه کند من قطعا میمیرم . . .
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 16:18
ﺣﺴﻮﺩﻡ ﺣﺘﯽ ﺁﺭﺯﻭِ ﺩﺍﺷﺘﻨﺖ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﻢ . . .
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 16:18
از نویی شعرم پیداست کهنگی عشقت !
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 16:17
ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﻟﺨﻮﺭ ﻧﺒﺎش ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻭقتها ﺧﻮﺩﻡ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﺗﺎ ﺩﻟﺖ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ “ﺗﻮ” ﺩﺭ ﻣﻦ ﻫﺴﺖ !
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 16:17
حسادت یا خساست ؟ اسمش را هرچه میخواهی بگذار ، من میخواهم تو فقط عزیز دل من باشی !
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 16:17
بگذار لبهایت برای بوسیدن باشد چشمهایت به اندازه ی کافی حرف برای گفتن دارد . . .
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 16:16
دوست داشتنت بوی باران می دهد همان قدر بی مقدمه ، همان قدر بی دغدغه فقط یادت باشد مثل باران مرا بی واسطه دوست داشته باشی . . .
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 16:16
به دوست داشتَنت مشغولم همانند سربازی که سالهاست در مقری متروکه بی خبر از اتمام جنگ نگهبانی می دهد !
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 16:16
عجیب نیست که پلنگ جفت آهوست گیلاس مست می کند و برف داغ است در کشور آغوش تو حتی عجیب نیست که روز و شب بهم برسند و صبح تا ابد پشت در یک اتاق منتظر بماند . .
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 16:16
دنیا ارزانی آدمهایش فقط من باشم و تو ، دو فنجان چای به ضمیمه لبخندت . . .
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 16:15
می شود در همین لحظه از راه برسی و جوری مرا در آغوش بگیری که حتی عقربه ها هم جرات نکنند از این لحظه عبور کنند ؟
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 16:15
ﺣﺎﻝ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺳﯽ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻦ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﻓﻘﻂ ﻣﺎﻝ ﻣــــــﻦ ﺑﺎﺷﺪ !
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 16:15
برای خانه ام چند متر آسمان میخرم و یک دوجین ستاره نمیخواهم اینجا غریبی کنی ماه من
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 16:14
شعر را به تو میسپارم ، کلید خانه و چراغ را ، خودم را هم به تو میسپارم سفارش نمی کنم چون خیالم راحت است !
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 16:14
من در دوردست ترین جای جهان ایستاده ام ” کنار تو . . . ”
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 16:14
تلخم مثله حلوای عزای کسی که دوسش داری . . .
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 16:14
دلم آویزان است از عکس کسی که عکسش آویزان است ، بر دیوار کسی
-
[ بدون عنوان ]
1392/11/29 16:14
می دونی ؟ از تموم دنیا یه نفر هست نمی خوام برام بمیره می خوام برام زندگی کنه