جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

همین که هستی


همین که لا بلای کلماتم
نَفَس میکشی
راه میروی
در آغوشم میگیری
... ...
همین که پناه ِ واژه هایم شده ای
همین که سایه ات هست

همین که کلماتم از بی "تو"یی
یتیم نشده اند
کافی‌ست برای یک عمر آرامش ؛

باش!

حتی همین قدر دور


منبع:http://www.ashpazonline.com/makoo/40

دوران کودکی

به دوران کودکیت برگرد
کودک که بودی از زندگی چه میدانستی؟
نگاهت معصوم و خندهای کودکانه ات از ته دل
بزرگترین دلخوشیهایت داشتن اسباب بازی دوستت،پوشیدن گفش بزرگترها
و حتی خوردن یک تکه کوچک شکلات
بچه که بودی حسادت،کینه و نفرت در قلب کوچکت جایی نداشت
دوست داشتنت پاک و بی ریا
بخشیدنت با رضایت
چاره ی ناراحتی ات یک لحظه گریستن
و این پایان تمام کدورتها بود
می خندیدی و در دنیای خودت غرق می شدی!
چه شد؟ بزرگ شدی...؟

یاد تو ........

هر چه زیباست مرا یاد تو می اندازد

آن که بیناست مرا یاد تو می اندازد

تو که نزدیک تر از من به منی می دانی
دل که شیداست مرا یاد تو می اندازد

هر زمان نغمه ی عشقی است که من می شنوم
از تو گویاست ، مرا یاد تو می اندازد

دیگران هر چه بخواهند بگویند که عشق
بی کم و کاست مرا یاد تو می اندازد

ساعتی نیست فراموش کنم یاد تو را
غم که با ماست مرا یاد تو می اندازد

منبع:http://www.ashpazonline.com/makoo/30

فکــر می کــردم در قلب تــ ـــ ـــو.....

فکــر می کــردم
در قلب تــ ـــ ـــو
محکومم به حبــس ابد !!
به یکبــاره جــا خــوردم …
وقـــتی
زندان بان برســـرم فریاد زد:
هــی..
تــو
آزادیـــــ!

و صـــدای گامهای غریبهـــ ای که به سلـــول من می آمـــد


منبع:http://www.ashpazonline.com/helia88/30

وقتی تو می رسی...



آهسته تر بیا
غوغا نکن که دلم ،
با شور دردناک نفس های گرم تو
بی تاب می شود .
آهسته تر بیا،دلواپسم نکن،
برای خاطره بازی
فرصت ، همیشه هست .
وقتی تو می رسی
احساس می کنم
سکوت می شکند
ثانیه ها گرم می شوند
فاصله ، از لای انتظار پنجره
فرار می کند
آغوش می شود تمام تنم از نگاه تو
جایی برای کلام نیست
خاطره ، خود با تمام آنچه هست
میان چشم های عاشق ما
حرف می زند
و آرام
برگ می خورد وقتی تو می رسی
زندگی ، با تو می رسد
لبخند ، با تو می رسد
احساس می کنم
جایی ، میان پلک های مدام اضطراب
برای ما ساخته اند
احساس می کنم
ما را درون هاله ای از عطر و آرزو
انداخته اند .
وقتی تو می رسی
عاشق تر از همیشه ی حرف ها،حرف می زنم
شیرین تر از همیشه ی بغض ها،بغض می کنم
وقتی تو می رسی
من، به تمام آنچه دوست دارمَش
می رسم...!

منبع:http://www.ashpazonline.com/makoo/20