دلت را هنـــگــامــی غم مـی گیــرد
که نــگــاهــت به دستـــانِ گـــره خورده ی دو آدم ، خیـره می ماند :(((
درک کردن دختری که غم هایش را خودش میداند ودلش...
کـه هـمـه تـنـهـا لـبـخـنـدش را مـیـبـیـنـنـد ...
که حسرت شاد بودنش را میخورند...
به خاطر خنده هایش...
وهیچکس ، جز همان دختر...!
نمیداند چقدر تنهاست...
که چقدر می ترسد... از باختن ...
از اعتماد بی حاصلش...
بعد از رفتنش جواب همه ی
"دوستت دارم" ها
مرسی شد
حس میکنم دنیا "خالی" شده
خدایا ؟؟؟؟ مگه
" او "
چند نفر بود؟ !!!!!!!!!!!!!!!