جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جاذبه سیب ، آدم را به زمین زد


و جاذبه زمین ، سیب را .


فرقی نمیکند؛


سقوط ، سرنوشت دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خداست


به جاذبه ای می اندیشم  که پروازم میدهد،


خدا ...

دلـــم می گیرد وقتی می بینم او هست...


من هم هستــــم...


اما "قســـــــمت"نیست!

قــــلـب


مهمانخانه نیست،


که آدمــــها بیایند...


دو سه ساعت،یا دو سه روزی توی آن بمانند و بعد بروند!


قــــلب


لانه ی گنجشک نیست که در بهـــار ساخته شود،


و در پاییز،باد آن را با خودش ببرد!قلب؟!


راستش نمیدانم چیست!


اما این را میدانم


که جای آدمــــــهای خیلی خوب است...

قدم نزن اینـــجا


این شعرها آنقدر بــــــارانی اند


 که میترسم تمــــام لحظه هـــــایت خیس شوند...!!!

من بودم و


 تــــــو


و یک عالمه حرف...


و ترازویی که ســــهم تو را


از شعــــرهایم نشان می داد!!!


کاش بودی و


می فهـــــــمیدی وقت دلـــــتنگی


یک آه


چـــــقدر وزن دارد...