جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

اینکه نگات نمیکنم



یعنی گرفتــــــار توام



رفتن همــــــــــه ولی نترس



من که طرفـــــــــــــــدار توام

یه آبــــــانی



هَـمونیه کـه وَقتی بهـش



خِـیـــلی نـَزدیکـتَـر میشـی



نمیتٌونی باوَر کـٌنی این هَـمون آدَم



مَـغـــــروریـه کـه از دور میــدیــدی !


نمی دانم چشمانت با من چه میکند

فقط وقتی که نگاهم میکنی …

چنان دلم از شیطنت نگاهت می لرزد

که حس میکنم چقدر زیباست

فدا شدن برای چشمهایی که تمام دنیاست…

בلمـ میخواهـב בر کنارمـ باشـב

«خوب» باشـב

«مهرباטּ » باشـב

« بس» باشـב

همه ے ایـטּ بودטּ هایش فقط براے مـــטּ باشـב


فقط براے مـــטּ ...