جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

برای گفتن دوستت دارم نیازی به فریاد نیست

گاهی سکوت

از هر فریادی بلندتر است...!

هر شب از پشت صفحه ی کوچک مبایلم

در اغوش میگیرمت

و نمیدانی

چه ارامش دارد

این اغوش خیالی

دوستت دارم عزیز دلم


خدایا تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم....
تو را بخشنده پنداشتم و گناهکار شدم....
تو را وفادار دیدم و هرجا که رفتم,بازگشتم...
تو را گرم دیدم ودر سردترین لحظات به سراغت آمدم....
تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی؟!؟!؟



روزی حسرت خواهی خورد

روزی که خواهی فهمید

جز من

هیچکس اینگونه مجنون وار

لیلایت نمی شود

یادت بماند

بدترین ها را کسانی دارند که قبلا به بهترین ها راضی نبودند.