جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم


پنج سالم بود

خواهرم مرا در کمد انداخت و در را قفل کرد

به او فحش دادم

و با خود فکر کردم :

او بی رحم ترین خواهر دنیاست !

 

در تاریکی گریه کردم

بیهوش شدم

به هوش آمدم

سربازان خواهرم را کشته بودند

 

از احسان افشاری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد