جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

من دلم لک زده...


من دلم لک زده یک بوسه ی بی علت را
که بگنجانی میانش ساعتی صحبت را

تو همانی که همیشه سر وقت
سرپناهی شده ای بارش هر شدت را

ماه من قطره ی نوری به وجودم بچشان
که دلم مثل شبی اُخت شدست ظلمت را

زنگ عشق است بیا تا من و تو، ما بشویم
حاضری خط بزنیم خانه ی هر غیبت را؟

گرچه در ماه و کواکب فالمان بد یُمن است
می توان بار دگر ساخت ز نو قسمت را

لحظه لحظه گذر زندگیم بی تو مباد
مغتنم کاش شماریم کمی فرصت را

پیش من باز بیا و بوسه ای سهمم کن
چون دلم لک زده یک بوسه ی بی علت ر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد