نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم
نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم
مرا فقط تو توانی که بهترین باشی
و در میان دلم عشق آتشین باشی
پلنگی ام که به رغبت به دام می افتد
اگر که تو صیادِ در کمین باشی
سبب ز خلفت تو از ازل این بود
که همسفر من در این زمین باشی
همین که تو هستی کنار من کافیست
چگونه از تو بخواهم که بیش از این باشی؟
گرفتگی ات موجب نماز آیات است
نبینمت که چنین ماه من، غمین باشی
خدا درون دو چشمت قیامتی جا داد
که تو پیامِ معادی به کافرین باشی
شبیه تو حتی، کسی نخواهم یافت
مرا فقط تو توانی که بهترین باشی