جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم


زیبائی و زیبائی تو ورد زبان است
موهات سیاه است و دو ابروت کمان است

چشمان تو گیرنده تر از قهوه ی قاجار
خون قجری در رگ تو در جریان است

اینجا سر زیبائی تو کنگره برپاست
زیبائی تو سوژه ی اجلاس سران است

آنقدر مهمی که به یک خنده و اشکت
بازارچه ی ارز و طلا در نوسان است

در شهر قدم می زنی و پشت سر تو
یک مجمع دیوانه و سرگشته روان است

بانو! سر تسخیر تو جنگی شده آغاز
این جاذبه آغازگر جنگ جهان است

بیخود پی توصیف تو در شعر گرفتم
"چیزی که عیان است، چه حاجت به بیان است"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد