جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم


گفتم بدوم تا تو همه فاصــله ها را

 تا زودتر از واقعـه گویم گلــه ها را

چون آینـه پیش تو نشستم که ببینی

 در من اثر سخت ترین زلزلــه ها را

 

پر نقشتر از فرش دلم بافته ای نیست

از بس که گره زد به گره فاصلــه ها را

 

ما تلخی "نــه"گفتنمان را که چشیدیم

وقت است بنوشیم ازین پس "بله" ها را

یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش

 بگذار که دل حل بکند مسـئله ها را  ...

 

محمدعلی بهمنی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد