درک کردن دختری که غم هایش را خودش میداند ودلش...
کـه هـمـه تـنـهـا لـبـخـنـدش را مـیـبـیـنـنـد ...
که حسرت شاد بودنش را میخورند...
به خاطر خنده هایش...
وهیچکس ، جز همان دختر...!
نمیداند چقدر تنهاست...
که چقدر می ترسد... از باختن ...
از اعتماد بی حاصلش...