جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

دستی ناب و دست نخورده در میان دست هایت...


پایی که هم پای تو باشد...


قلبی که برای تو  بتپد...


چشمی  تو را ببیند...


ذهنی که درگیر تو باشد...


و لبهایی که نام تو را تلاوت کند...


همه ی اینها که باشد...


تمام کائنات پیش چشمانت ناپدید میشود...


در خلسه ای شیرین و شورانگیز فرو می روی....


زمان ثبت میشود...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد