جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

صفحه ی آخرشناسنامه مهم نیست

گاهی ...

باید در آیینه نگاه کنی ببینی هنوز زنده ای . . .

با من مدارا کن
بعدها ...
دلت برایم تنگ خواهد شد !

گفــتی خـودت را جـای مـن بگـذار ...
گـذاشـتم ...
می بیـــنی ...
امّـــا نــرفتــه ام

چه پـــــر جـــــرأت و مغـــرور مـی شــود در بـرابــرت


   .... کســـی که مـــی فهمــــــد


   از تـــــــه دل دوسـتــــش داری .... !

انگار " خــــــدا" در " صـدایــت" " کـدئـیــن" تزریق کرده ،