بـابـا لنگ בراز
عزیـزم تمـام בلخوشے בنیای
مـטּ بـﮧ این است که نـבانی و בوستت
بـב ارم ! وقتــی میفهمے و میرانے ام چیــزی בروטּ בلـم فـرو میــریزב ... چیــزی شــبیـﮧ غــرور! بابا لنگ دراز عزیــزم لطـفا گـاهـی
خــوבت را بـﮧ نفهمــیـבن بزטּ و بگذار בوستت بدارم ... بعد از تو هیچڪس الفبای روح و خطـوط
قلبـم را نخواهـב خوانـב...نمیــگـذارمـ...نمیخواهــمـ ...! بابـا لنـگ درازِ مـטּ هــمیـטּ که هســتی בوسـتت בارم ... حتــی سایــﮧ ات را ڪـﮧ هرگز بـﮧ آטּ טּـمیرسمـ ...!