جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

آه! اگرنبود ـ آفتاب

دلم به چه چیزی گرم بود

به دوستداری که نیست؟

به اسب گمگشته ی آرزو؟

به سؤال سختی ـ که پاسخ اش را نمیدانم

یا به خانه ی سوت ُ کورم،

کفِ سردِ اقیانوس...!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد