نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم
نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم
یادَمـ باشد بگویـَمَـتـــ
دیگر از این لبخنـ ـدهآ
آن همـ ناگهــ ـانی،
نثـآر ِ چشمــ های ِ
بیقــرارَمـ نکنی؛
دلــَمـ
طاقتــِ این همـِ عاشقی ِ یکــ جآ را ندارد !!!