نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم
نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم
گاهی بــه خـــاطـرش
مـــانـدن را تـحـمــل کن
رفتن از دست "همـــه" برمی آید ...
تو بمان، وابسته اش کن به آغوشــــت ، به بوســـه هایت ، به مـــزه لبانت ...
نمک گیرت که شد ، دیگر ترک کردن بی معنیست .