جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

نمیدانم چشم های چه کسی را دوست دارم.


نمیدانم قلبم برای چه کسی تنگ میشود.

نمیدانم اصلا" چه کسی را دوست دارم.

اما این را خوب میدانم که این عشق عادی نیست.

تویی که نه میشناسمت و نه تا به حال دیدمت.

تویی که بی آنکه حتی بدانم که هستی دیوانه ی وجودتم.

تویی که شاید حتی یکبار هم اسمت را نشنیده ام و یا بالعکس هر روز دیدمت

بله با خودت هستم.

انتظار به پایان میرسد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد