جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

ادم حرصش می یاد...



شده بعضی وقتا یهو دیگه دوستش نداشته باشی ؟ به خودت میگی اصلأ واسه چی دوستش دارم ؟

 مگه کیه ؟ مگه واسم چیکار کرده ؟ مگه چی داره که از همه بهتر باشه ؟

اصلأ من که خیلی از اون بهترم... بعد به خودت می خندی

که اصلأ واسه چی اینقدر خودتو اذیت کردی ؟

یهو یه چیزی یادت میاد....

یه چیز خیلی کوچیک....

یه خاطره.....

یه حرف

یه لبخند

یه نگاه

و بعد

همین...

همین کافیه تا به خودت بیای و مطمئن بشی که نمی تونی فراموشش کنی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد