جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

رام می آید

آرام و تو حتی صدای قدم هایش را نمیشنوی

حتی او را نمی بینی و شاید حضورش را هم حس نکنی.

آرام در جانت رخنه میکند

در تمام وجودت ریشه میزند و زندگیت را تسخیر میکند

آنگاه تو چیزی در رگ هایت حس میکنی که آرام و قرارت را بریده

و این همان عشـق است که در جانت رخنه کرده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد