من ... یک، دو ، سه گام دورتر از تو ایستاده ام
و آرام... آرام ...
کودکی های گمشده ام را بزرگ میکنم ..!!
تو ، اما، لجوج ، نگاه از من برگرفته ای
و ذره... ذره ؛ خودت را گریه میکنی
.
.
شمعدانی های نگاهم را ، نذر امامزاده کرده ام
اگر ... اگر ... اگر ...
ببینی ام ...!!