نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم
نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم
خوش به حال آن مرد که در زندگیش تو راه بروی
خوش به حال مردی که براش تو شیرین زبانی کنی
خوش به حال مردی که دست های قشنگ تو
دگمههای پیرهنش را باز کند
ببندد تا لب هات به نجوایی بخندد
خوش به حال من...