جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

با بُهت نگاه می کنم به مردی که روزگاری مرکز ِ دنیای ِ من بود...

و حالا تمام ِ دنیای ِ دیگریست...

می خندم...تلخ...

چه قدر دلتنگت شده بودم لعنتی...

پشت ِ این همه فاصله هنوز می خواهمت...

بدجور هم می خواهمت...

خواستنی که پشتش هیچ رسیدنی در کار نیست !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد