جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

جلوتر نیا خاکستری می شوی اینجا دلی را سوزانده اند

نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم

آمدنت را یادم نیست ...
بی صدا آمدی ، بی آنکه من بدانم !
بی اجازه ماندی ، بی آنکه من بخواهم !
اکنون با ذره ذره ی وجودم ماندنت را تمنا می کنم ...

" مهمان ناخوانده ی قلبم "
بمان ، که ماندنت را سخت آرزو دارم ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد