نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم
نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم
صدا میکنم " تــــــــــــو " را
این " جانی " که میگویی ،
جانم را میگیرد!
نزن این حرف ها را !
دل من جنبه ندارد عشقم